فیک شوگا [ میکاپ ارتیست ] پارت 7
[ میکاپ ارتیست ]
پارت 7
همینجور که قدم میزدم یه بستنی گرفتمو خوردم ؛ برگشتم کمپانی دیدم یه لیموزین دم در کمپانی وایساده و فرش قرمز و کلی طرفدار و خبرنگار جمع شده بودن ... ( خودتون دیدین دیگه )
بی توجه از لبه ی فرش قرمز رد شدم که یهو یکی دستمو کشید برگشتم ، شوگا بود ...
من فقط تلاش میکردم دستمو از تو دستش بیرون ...
که منو کشید کنار خودش
¥ ایشون یونا شی هستن میکاپ ارتیست ماهر من که البته چند وقت پیش من با ایشون یه بحثی داشتم که حل شد و از طرفداری نازنیم ممنون که پشت من بودید ، نظر تو چیه یونا شی ؟
لبخند مصنوعی زدم..
-م...من ، عو بله درسته مشکل ما حل شد ...
پنجیری از پشت دستش گرفتم تا دستمو که تو دستاش گرفته بودو ول کنه
و دویدم تو کمپانی
-وای دیوونه شده بودددد ؟! جلو اون همه خبر نگاااار ، وای خدای من حالا چیکار کنمم .
یه کپ و ماسک زدم و با سوزی رفتیم خونه تا کسی منو نشناسه ...
/ یا حالا انقدرام معروف نشدی بخدا
- وای اگه یه فن هن منو بشناسه بایدم گورمو بکنم
خداحافظی کردم و رفتم دوش گرفتم .
فردا صبح سوار ماشین سوزی شدیم اما کمپانی نمیرفت ...
- یا کجا داریم میریم ؟
/ سر کار
- کمپانی از اونطرف نیس ؟
/ عاو درسته بهت نگفتم ، امروز باید بریم تو یه فروشگاه تجاری برای ضبط ...
- عجببب
رسیدیم ، رفتم و نشستم رو یه صندلی تا ایدلا برسن نگاهی به بزرگی فروشگاه تجاری کردم ....
- واقعا این همه مغازه رو تعطیل کردن برا ضبط پسرا ؟
/ اره کمپانی اجارشو داده !
- وای مگه چقد درامد دارن ؟
که یهو یکی گفت :
¥ انقد که میتونن 60 تا از این مجتمع ها رو بخرن ...
برگشتم دیدم یونگیه !
- عه اومدی ؟!
¥ اوهوم
که یهو با دو تا دستش چشمام و گرفت و پشت سرم وایساد .
¥ برو جلو ...
- من که چیزی نمیبینم به لطف شما !
¥ تو برو من راهنماییت میکنم
همونجوری که چشمام و گرفته بود راه افتادیم و پشت سرم میومد
- یا شوگا داری منو کجا میبری ؟
¥ به رودی خودت میبینی !
سوار چیزی که بنظر پله برقی میمومد شدم و بعد به سمت چپ رفتیم که یه ان یونگی هولم داد و از یه ارتفاع پرت شدم ...
دیگه خودمو مرده فرض کرده بودم چشمام رو که باز کردم دیدم تو استخر توپ توی قسمت شهر بازیمم قلبم کپ کرده بود ...
- یاااااا زهلمممم رففف
که خودشم پرید تو استخر توپ
¥ ولی خیلی ترسیدیااا موقعی که پرتت کردم انقد کیوت شده بودییی
اخمی کردم و گفتم
- اگه من دیگه با تو جایی اومدمم تعریف کن !
ولی بدم نبود ... خیلی وقت بود نیومده بودم شهر بازی از استخر توپ اومدم بیرون و رفتم تو ترامپلین که یهو شوگا اومد کنارم و باز چشامام گرفت ...
- گفته باشم با تو جایی نمیاماااا
¥ باشه فقط چشماتو ببند .
که یهو صدای جیغو داد بلند شد! چشمام و باز کردم شکه شدم ....
پارت 7
همینجور که قدم میزدم یه بستنی گرفتمو خوردم ؛ برگشتم کمپانی دیدم یه لیموزین دم در کمپانی وایساده و فرش قرمز و کلی طرفدار و خبرنگار جمع شده بودن ... ( خودتون دیدین دیگه )
بی توجه از لبه ی فرش قرمز رد شدم که یهو یکی دستمو کشید برگشتم ، شوگا بود ...
من فقط تلاش میکردم دستمو از تو دستش بیرون ...
که منو کشید کنار خودش
¥ ایشون یونا شی هستن میکاپ ارتیست ماهر من که البته چند وقت پیش من با ایشون یه بحثی داشتم که حل شد و از طرفداری نازنیم ممنون که پشت من بودید ، نظر تو چیه یونا شی ؟
لبخند مصنوعی زدم..
-م...من ، عو بله درسته مشکل ما حل شد ...
پنجیری از پشت دستش گرفتم تا دستمو که تو دستاش گرفته بودو ول کنه
و دویدم تو کمپانی
-وای دیوونه شده بودددد ؟! جلو اون همه خبر نگاااار ، وای خدای من حالا چیکار کنمم .
یه کپ و ماسک زدم و با سوزی رفتیم خونه تا کسی منو نشناسه ...
/ یا حالا انقدرام معروف نشدی بخدا
- وای اگه یه فن هن منو بشناسه بایدم گورمو بکنم
خداحافظی کردم و رفتم دوش گرفتم .
فردا صبح سوار ماشین سوزی شدیم اما کمپانی نمیرفت ...
- یا کجا داریم میریم ؟
/ سر کار
- کمپانی از اونطرف نیس ؟
/ عاو درسته بهت نگفتم ، امروز باید بریم تو یه فروشگاه تجاری برای ضبط ...
- عجببب
رسیدیم ، رفتم و نشستم رو یه صندلی تا ایدلا برسن نگاهی به بزرگی فروشگاه تجاری کردم ....
- واقعا این همه مغازه رو تعطیل کردن برا ضبط پسرا ؟
/ اره کمپانی اجارشو داده !
- وای مگه چقد درامد دارن ؟
که یهو یکی گفت :
¥ انقد که میتونن 60 تا از این مجتمع ها رو بخرن ...
برگشتم دیدم یونگیه !
- عه اومدی ؟!
¥ اوهوم
که یهو با دو تا دستش چشمام و گرفت و پشت سرم وایساد .
¥ برو جلو ...
- من که چیزی نمیبینم به لطف شما !
¥ تو برو من راهنماییت میکنم
همونجوری که چشمام و گرفته بود راه افتادیم و پشت سرم میومد
- یا شوگا داری منو کجا میبری ؟
¥ به رودی خودت میبینی !
سوار چیزی که بنظر پله برقی میمومد شدم و بعد به سمت چپ رفتیم که یه ان یونگی هولم داد و از یه ارتفاع پرت شدم ...
دیگه خودمو مرده فرض کرده بودم چشمام رو که باز کردم دیدم تو استخر توپ توی قسمت شهر بازیمم قلبم کپ کرده بود ...
- یاااااا زهلمممم رففف
که خودشم پرید تو استخر توپ
¥ ولی خیلی ترسیدیااا موقعی که پرتت کردم انقد کیوت شده بودییی
اخمی کردم و گفتم
- اگه من دیگه با تو جایی اومدمم تعریف کن !
ولی بدم نبود ... خیلی وقت بود نیومده بودم شهر بازی از استخر توپ اومدم بیرون و رفتم تو ترامپلین که یهو شوگا اومد کنارم و باز چشامام گرفت ...
- گفته باشم با تو جایی نمیاماااا
¥ باشه فقط چشماتو ببند .
که یهو صدای جیغو داد بلند شد! چشمام و باز کردم شکه شدم ....
۲۴.۸k
۲۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.